آرشیو معجزات و کرامات
- 
	
		
		0
	
		شفای چشم آیت الله حاج میرزا مهدی توسط گل پای زوار امام حسین
آقای حاج میرزا مهدی بروجردی ساکن شهر قم، که از علما و بزرگان حوزهی علمیه و صاحب تالیفات عدیده همچون کتاب «اسلام و مستمندان» هستند، این قضیه را در آن […] - 
	
		
		0
	
		برزخ عزاداران و زوار امام حسین
دست و سینهی هندوی سینه زن نسوختسید جلیل، مرحوم دکتر اسماعیل مجاب (دندان ساز)، عجائبی را که از ایام مجاورت در هندوستان مشاهده کرده بود، نقل میکرد. از آن جمله […] - 
	
		
		0
	
		جدا شدن دستبند از دست زنی و رفتن آن به داخل ضریح حضرت ابوالفضل
این قضیه توسط جناب آقای وحید لطفی نقل شده است؛ ایشان میفرماید: راوی این حکایت مادرم میباشد و خود ایشان از نزدیک شاهد آن بوده است.در زما اقامت در کربلا، […] - 
	
		
		0
	
		تکمیل مرثیه محتشم کاشانی توسط امام زمان
محتشم کاشانی پسری داشت که از دنیا رفت، چند بیت شعر در رثای وی گفت. شبی حضرت رسول اکرم (ص) را در خواب دید که به او فرمودند:«تو برای فرزند […] - 
	
		
		0
	
		مرد جوان به درستی سوگند یاد کرد و نابینا شد
خطیب توانا، جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای سید جاسم طویریجی نقل کردند:عشیرهای در عراق وجود دارد که به نام «آل یسار» معروف است. یک روز دختری از آنها در کنار […] - 
	
		
		0
	
		مرگ ذلت بار موسی بن عیسی هاشمی، به سبب بی احترامی به تربت امام حسین
موسی بن عبدالعزیز نقل نمود:در بغداد «یوحنای نصرانی» مرا دید و گفت: تو را به حق دین و پیغمبرت قسم میدهم که این شخص که در کربلا است و مردم […] - 
	
		
		0
	
		توجه امام حسین به سید نورالدین نهاوندی که با حالت جنابت به صحن آمد
مرحوم حاج سید نورالدین نهاوندی از تجار معروف و متدین اراک بوده است. وی اگر چه سواد نداشته است، لکن بسیار با ایمان و خوش عقیده و صادق بوده است […] - 
	
		
		0
	
		عطای دو کیسه پول با برکت به سید حسین
آقا علیرضا اصفهانی گفت: روزی در حرم امام حسین (ع) بودم و میخواستم دعای سمات بخوانم و هنوز وقت وسیع بود. بنابراین چشم انداختم تا کسی را بیابم و از […] - 
	
		
		0
	
		شفای سرطان حنجره فرزند راجهی کوالپور هند، توسط حضرت ابوالفضل
در یکی از شهرهای هندوستان، به نام گوالپور، پادشاه و به قول هندیها راجهای زندگی میکرد که فرزندش مبتلا به مرض سرطان گلو بود و تمام اطبا از معالجهی وی […] - 
	
		
		0
	
		رویای ابن رباح قاضی، که سیاهی لشکر ابن زیاد بود
در بحار است که از «ابنرباح قاضی» پرسیدند: چرا کور شدی؟ گفت: در جبههی کربلا بودم و جنگ نکردم. پس از آن شخصی مهیبی را در خواب دیدم که گفت: […]