آرشیو دیدگاه های دیگران
-
0
اشعار وصف حضرت رقیه تار و پودی از لباس مندرس
مشخصاتمناسبت شهادتسبک ولادتیقالب غزلشاعر ناشناسمنبع بایگانیتعداد استفاده ۰متن شعرتار و پودی از لباس مندرس گردیده اشمی تواند دیده ی یعقوب را بینا کنداو که دارد پنجه ی مشکل گشا قادر […] -
0
اشعار وصف حضرت رقیه بهتر که بسته باشد چشمت
مشخصاتمناسبت شهادتسبک ولادتیقالب آهنگینشاعر ناشناسمنبع بایگانیتعداد استفاده ۰متن شعربهتر که بسته باشد چشمت در این شب تارتا آنکه تو نبینی دستم بود به دیوارمانند مادر تو با غصه خو بگیرمدستم […] -
0
اشعار وصف حضرت رقیه به گوشه خرابه
مشخصاتمناسبت شهادتسبک ولادتیقالب آهنگینشاعر ناشناسمنبع بایگانیتعداد استفاده ۰متن شعریا ابتاه اُنظُر الی انا الرقیه(۳)–به گوشه ی خرابه انگاری جون گرفتهمیون اشک و آتیش بازم زبون گرفتههمیشه جون دختر بسته به […] -
0
اشعار وصف حضرت رقیه بنگر خرابه شده پُرِ ناله
مشخصاتمناسبت مدح و مرثیهسبک ولادتیقالب آهنگینشاعر ناشناسمنبع بایگانیتعداد استفاده ۰متن شعربنگر ، خرابه شده پُرِ نالهیه صدا میاد صدا نالهگریه می کنه یه سه ساله یه سه ساله یه سه […] -
0
شعر شهادت امام حسین (ع) – ای خمیره تو از هو ، ای قتیل در محرم
ای خمیره تو از”هو”، ای قتیل در محرماز غم تو شعله ور شد گنبد عتیق عالم طبل و سنج می نوازند لیل و النهار، درعرشحضرت مسیح رفته ست بر صلیب […] -
0
شعر ویژه اربعین حسینی (ع) – بی تو قفس با آسمان فرقی ندارد
بی تو قفس با آسمان فرقی نداردبود و نبود این جهان فرقی ندارد وقتی نباشی این و آن فرقی ندارددیگر بهارم با خزان فرقی ندارد دیگرچه فرقی می کند قحطی […] -
0
شعر شهادت امام حسین (ع) – از عمق دوردست زمان از ضمیر درد
از عمق دوردست زمان از ضمیر دردآمد به رنگ خون و شهادت بشیر درد تا گفت از حسین و لب تشنه حسینپیچید لحظه های مرا در حریر درد راهی شدیم […] -
0
اشعار شهادت عبدالله بن حسن (ع) – کودکی را نام عبدالله بود
کودکی را نام عبدالله بودبا عمو در کربلا همراه بود از گل رخسار داغ لاله بودلاله اش را از عطش تبخاله بود همچو بخت اهل بیت بو تراببود ظهر روز […] -
0
شعر شهادت حضرت علی اصغر (ع) – ای وای که قنداقه ی تو پر خون است
ای وای که قنداقه ی تو پر خون استهر برگ تو ای غنچه بسی گلگون است خود گوی چه سازم به سر تیری که؟هر شعبه ی آن از طرفی بیرون […] -
0
شعر امام حسین (ع) – سر عمامه ی تو بین همه دعوا بود (جعفر ابوالفتحی)
سر عمامه ی تو بین همه دعوا بوددر کنار بدنت خیمه ی غم بر پا بود نیزه بر حنجر تو می زد و خون می پاشیدبه همان حنجره که بوسه […]