آرشیو دیدگاه های دیگران
-
0
اشعار شهادت حضرت علی اکبر ( ع) – در خیمههای حسین گردیده محشر
در خیمههای حسین گردیده محشرعازم به میدان شـده علـیِّ اکبر لیلای سرگردان کجاست آیینه و قرآن کجاستدر خیمهها در حال غَش افتاده لیلا آه و واویلا – آه و واویلاای […] -
0
خون حسین ریخت بر آن خاک مشکبار
خون حسین ریخت بر آن خاک مشکبار چون آسمان کند کمر کینه استوار کشتی نوح بشکند از موجه ی بحار خون شفق ز پنجه خورشید می چکد از بس گلوی […] -
0
شعر شهادت حضرت رقیه (س) – بر چشم های کوچکم سویی نمانده
بر چشم های کوچکم سویی نماندهبعد تو بابا جون,هیاهویی نمانده تا شام,من پشت سر تو می دویدمدیگر توانی نیست,زانویی نمانده دست مرا بستند از ناقه بیفتمبا صورتم بابا… ابرویی نمانده […] -
0
شعر شهادت حضرت رقیه (س) – در خرابه ببین ، دختر شاه دین
در خرابه ببین ، دختر شاه دیناز سیلی عدو ، گشته نقش زمین با سر بریده گوید سخن ، (رفتی و شدم اسیر محن(۲))شده ام از غصه آب ، روی […] -
0
اشعار وصف حضرت رقیه نفس در سینه
مشخصاتمناسبت شهادتسبک مرثیهقالب غزلشاعر سازگار حاج غلامرضامنبع یک ماه خون گرفته(۴)تعداد استفاده ۰متن شعرنفس در سینه از آهم شرر شدتمام قوت من، خون جگر شدچه ایامی که از شب، تیره […] -
0
اشعار حضرت رقیه (س) – هجر تو ای پدر جان مرا دیوانه کرده
هجر تو ای پدر جان مرا دیوانه کردهدختر تو مکان گوشهِ ویرانه کرده مانده بر پیکرم بابا نشانهجای سیلی و نقشِ تازیانه ای حسین جان، حسین جانم حسین جان (۲)صورتم […] -
0
اشعار ولادت حضرت علی اکبر (ع) – سکوت تلخ تو شیپور مرگ من را زد
سکوت تلخ تو شیپور مرگ من را زدزمانه تیر مصیبت به قلب لیلا زد کنار نعش به خون خفته ی تو ، من مُردمببین عدو ورق زندگانیَم تا زد همان […] -
0
شعر شهادت حضرت علی اکبر ( ع) – خنده و هلهله بر چشمِ تَرم رَحم نکرد
خنده و هلهله بر چشمِ تَرم رَحم نکردبه غریبیِ من و اشکِ حرم رَحم نکرد هیچ کس حُرمتِ این مویِ سفیدم نگرفتنفسی بر من و سوزِ جگرم رَحم نکرد لشکرِ […] -
0
اشعار ولادت حضرت رقیه (س) – گـوهـر بـحر حـیا
گـوهـر بـحر حـیا نـور دل مـصطفی تـولدت مـبارک دخـتر آل عـبا مـژده مـومنین، مـی رسد ز آسـمان آیتی ز حق، بر جهانیان عیان ۲ آمـد رقـیه ۴مـحبوب یـزدان آمـد مـهر […] -
0
اشعار کاروان اسرا – نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن
نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کننگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن اگرچه غنچه ی بی آب، نشکفد امادرِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم […]