آرشیو از دیدگاه شعرا

بلبلی بود و آشیانه نداشتبه قفس مبتلا و لانه نداشتاوفتاده به دام عشقِ حسیناحتیاجی به آب و دانه نداشتبود درّ یتیم، جز زهراصدف؛ این گوهرِ یگانه نداشتخفته در گوشه خرابه […]

ادامه ...

ادامه ...

ستاره ها همه بر ماه من نماز کنیدحوائج همه در منظر دو دیده ی اوستبه سوی او همه دست دعا دراز کنیدکشید ناز قدمهای میهمان مرابه آفتاب و به ماه […]

ادامه ...

ارباب صدای قدمت می آیدهنگامه اوج ماتمت می آید ما در تب داغ و غم تو می سوزیمهفت روز دگر محرمت می آید

ادامه ...

مشخصاتمناسبت شهادتسبک ولادتیقالب نثرشاعر ناشناسمنبع بایگانیتعداد استفاده ۰متن شعریک گیاه شناس: خار مغیلان اگر بپای کسی فرو برود علاوه بر درد و سوزشی که داره یه حالت بی حالی و […]

ادامه ...

زهرای حزین به اشک و آه آمده بودجبریل، پریشان به نگاه آمده بوددر کنج خرابه در میان طبقیخورشید به مهمانی ماه آمده بودسهرابی نژادبرگرفته از کتاب بانک جامع حضرت رقیه […]

ادامه ...

دل مجنون همیشه با لیلاستمی رود سوی هر کجا لیلاست قدم عاشقی که برداریبعد از آن اختیار با لیلاست تپش قلب تو ، نمی دانمتپش قلب من که یا لیلاست […]

ادامه ...

در دل شهری سرددر دل شام غریبگوشه کوچکی از غم و اندوه بزرگباغ ویرانی بودکنج این ویرانهدختری بود یتیمآه تنها سه بهار است که چرخیده زمین دور سرشروزگاری همه دخترکانآرزو […]

ادامه ...

من کوفه را چون مردگان بی درد دیدمنامردهاشان را به شکل مرد دیدم این ناسپاسان جمله اشباه الرجالندخصم رسول و حیدر و قرآن و آلند اینان به آن دستی که […]

ادامه ...

تشنگی شعله شد و چشم ترش را سوزاندهق هق بی رمقش دور و برش را سوزاند دست در دست پدر دختر همسایه رسیدریخت نانی به زمین و جگرش را سوزاند […]

ادامه ...